وقتی مامان تو خونه نباشه ، انگار چراغای خونه رو خاموش کرده باشن و تو تاریکی نشسته باشی
وقتی مامان نباشه ، قدمات برای برگشتن به خونه اهسته میشه
وقتی نباشه ، احساس سرما می کنی
احساس تنهایی
احساس نا امنی
وقتی مامان نباشه همیشه نگرانی
هرلحظه احساس میکنی یه چیزی کمه. هر لحظه منتظری تا برگرده
وقتی مامان نباشه ، هیچ اغوشی جایگزین بغلش نمیشه
وقتی نباشه ، چاییت همیشه سرده
وقتی مامان نباشه خونه پر میشه از سکوت .... پر از هوای سرد و نا امیدی
.
.
وقتی مامان تو خونه نباشه ، برکت هم از خونه میره ...
هرچقدر که ادم مستقلی باشی
هر چقدرم که بی نیاز از بقیه کاراتو پیش ببری
هر چقدرم که از تنهایی لذت ببری
.
.
بازم نمی تونی انکار کنی که چه لذتی داره وقتی می تونی حتی برای چند ساعت با دوستات باشیو و بی دغدغه بخندی.
نمی تونی آغوش بی مانند مادرتو ندید بگیری
، نگاه باوقار پدرتو با دنیا عوض کنی
، ارامش ِ کنار خواهر و برادر بودنو نبینی
، چشماتو روی نگاه با محبت کسی که دوسش داری ببندی
و انکار کنی که چقدر زندگی با وجودشون راحت تره
.
.
در عوض بدون اینکه حتی خودتم متوجه بشی ، همیشه دعا می کنی که تا ابد سالم و سلامت باشن .
متینم ،مادرم
تو زندگی اتفاقای بد کم پیش نمیان
اتفاقای بزرگ وکوچیکی که واسه همه پیش میان
اتفاقایی که کلی ناراحتی و غصه و افسوس به همراه داره
واسه همین هروقت اتفاقی برات افتاد که باعث شد خنده از لبات محو بشه
باعث شد دلت بگیره و بغض کنی
فکر نکن که دنیا به اخر رسیده
فکر نکن دیگه هیچ کاری نمیشه کرد
فکر نکن شدی بدبخت ترین ادم دنیا
اون لحظه چه بخوای چه نخوای میگذره و در پسش روزها و سالها
اونوقت یه روزی میاد که وقتی از پشت شیشه ماشین منظره هایی که ازکنارت میگذرنو نگاه میکنی ، ناخوداگاه ذهنت برمیگرده به عقب و یاد اون روزها میفتی و
.
.
یهو متوجه میشی که داری لبخند میزنی...