چی می شد فیلم زندگی برمی گشت به عقب
می رفت به آخرین روزی که بزرگترین دغدغه زندگیم انخاب دفتر ۱۰۰ برگ یا ۸۰ برگ بود
بعد می رفت به اون زمانی که مامانم منو به زور ناهار و شام از بازی تو حیاط می کشوند تو خونه
بعدش برمی گشت به اون روزی که استرس روز اول کلاس اول رو داشتم
آخرش هم می رفت به روز قبل از تولدم
وقتی خدا داشت منو می ذاشت تو صف نوبت
بهش می گفتم :
بگو قراره اون دنیا چه بلاهایی سرم بیاد
خدا هم لبخند بزنه و بگه : خودت ببینی جالب تره
منم بگم : اندفعه دیگه گولتو نمیخورم ، تا نگی از جام جنب نمی خورم !!!!
اتفاقا من نه از بچگیم خوشم میاد نه دوست دارم برگردم اون موقع. فقط الان میخوام بدونم یه سال دیگه چطوریم.
من دوست دارم بمیرم :دی